سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که ساعتی بر خواری فراگرفتن شکیبایی نورزد، همواره در خواری نادانی باقی بماند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 92 مهر 11 , ساعت 5:38 عصر


دور خودم میچرخم انگاری شب و روز

وودکا و سیگار و صدای سازهایت

هی اشک میبارد ز چشمم ناخودآگاه

ای لعنتی برگرد دلتنگم برایت


یخچال را چک میکنم لحظه به لحظه

چیز جدیدی نیست در این خانه امشب

بیچاره من بیچاره تو بیچاره این عشق

دیوانه ام از دوریت دیوانه امشب


ای بیوفا خوابیده ای راحت ولی من

شب ها فقط هی اشک میریزم به یادت

میخواستم جای تو من خوابیده باشم

ای کاش میشد ریخت دنیا را به پایت


امشب به یادم میفشاری خاکها را

محکمتر از هر شب بجای من در آغوش

نه نه نگو مردی و رفتی از کنارم

هی اشک هی دیوانگی رفتم من از هوش


هی مشت میکوبم به تخت خواب خالی

هی گریه های پشت هم هی بیقراری

میبوسمت با چشمهای بسته اما

من را به دست سرد دنیا میسپاری


عشقم اگر چه رفته ای از پیشم اما

من صبح تا شب با خیالت زنده هستم

وودکا و سیگار و صدای سازهایت

امشب چو هرشب با خیالت مست مستم


پاییز 1392

ایران مشهد







لیست کل یادداشت های این وبلاگ